چشم من روشن
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که
دل من از دوری رویت چه کشید
؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
داغ ماتم شد و بر خاک چکید
آن همه عهد فراموشت شد
؟
چشم من روشن روی تو سپید
کی به دادم رسی ای صبح امید
آخر این عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا
خواهی دید